-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 او شد جوان و آه جوانی من برفت یاقوت من زرفتن او کهربا شده است
2 تا در هوای عالم پیری فتاده ام شخصم ضعیف گشت و دلم در هوا شده است
3 غم شد جوان چو روز جوانی من برفت شادیم پیر گشت و نشاطم هبا شده است
4 آبی که روی من ز جوانی گرفته بود در چشمم آمده ست و ز رویم جدا شده است
5 زین پیش عشق زلف دو تا بود در دلم آن عشق هیچ گونه ندانم کجا شده است
6 پر گرد آسیاست سر من ز روزگار این گشت روزگار مگر آسیا شده است
7 آن دلبری که دم نزدی بی وفای من اکنون وفای او همه بر من جفا شده است
8 پیری پیام گوی من آمد که بیش از این زلف دو تا مجوی که پشتم دو تا شده است
9 بر من جوانی من چون خود وفا نکرد او نیز چون جوانی من بی وفا شده است