عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری
عطار نیشابوری

بر آن پیر زن شد از عطار نیشابوری اسرارنامه 12

اسرارنامه 12 ام از 5015 بخش دوازدهم

بر آن پیر زن شد مرد مهجور

1 بر آن پیر زن شد مرد مهجور که برگو سرگذشتی گفت هین دور

2 سرکس می‌ندارم این زمان من که سرگم کرده‌اند این ریسمان من

3 ببین چندین طلب کار دگرگون زفان ببریده و سر داده بیرون

4 چه گویم چون زفان این ندارم دلم خون گشت جان این ندارم

5 فلک گرچه بسی بربوک بشتافت لباس سوک یافت از دردنایافت

6 چه گر کوه این حقیقت را کمر بست بریخت آخر که بادش بود در دست

7 چو دریا هرک زینجا قطرهٔ برد ز رنج تشنگی هم خشک لب مرد

8 اگر خورشید گویم با رخی زرد شود در کوش هر شب هم بدین درد

9 اگر ماهست می‌بینی که هر ماه سپر بندازد از حیرت درین راه

10 زمین خود خاک بر سر دارد از غم فلک سرگشته در افسوس و ماتم

11 دهان آلوده عرش و در شکم هیچ گرفته لوح لوح از سر قلم هیچ

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور

شاعر شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور چه کسی است ؟

شاعر شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور عطار نیشابوری می باشد.

شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور چیست ؟

قالب شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور اسرارنامه است

مضمون اصلی شعر بر آن پیر زن شد مرد مهجور چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر