جامی

جامی

جامی
جامی

خواست تا آفتابه زر خویش از جامی هفت اورنگ 27

هفت اورنگ 27 ام از 3391 سلسلةالذهب - دفتر سوم

خواست تا آفتابه زر خویش

1 خواست تا آفتابه زر خویش به بر او فرستد از بر خویش

2 باز گفتا مبادا گرداند کش چنان دیدم و خجل ماند

3 بر فقیران گرد خود یکسر کرد قسمت چل آفتابه زر

4 پیرزن گشت بهره مند از وی کس نبرده به قصه او پی

5 کرد نوشیروان شه عادل نیمروزی به بام خود منزل

6 دید بر پشت بام همسایه پیر زالی فقیر و بی مایه

7 قامت کوژ و کوزه ای در دست چون وی از روزگار دیده شکست

8 نه ورا نایژه نه دسته به جای نه تهی کایستد به آن بر پای

9 خواست تا حیله ای برانگیزد کآب از آنجا به روی خود ریزد

10 کوزه زان حیله ها که می انگیخت می فتاد آب بر زمین می ریخت

11 چشم نوشیروان چو آن را دید از مژه اشک مرحمت بارید

12 گفت بر خود که وای بر ما باد خشم خلق و خدای بر ما باد

13 که به پهلوی ما فقیری را عمر بگذشته گنده پیری را

14 نبود کوزه ای به دست درست که به آن روی خود تواند شست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خواست تا آفتابه زر خویش

شاعر شعر خواست تا آفتابه زر خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر خواست تا آفتابه زر خویش جامی می باشد.

شعر خواست تا آفتابه زر خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر خواست تا آفتابه زر خویش چیست ؟

قالب شعر خواست تا آفتابه زر خویش هفت اورنگ است

مضمون اصلی شعر خواست تا آفتابه زر خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.