داد اجازه بر سخن آن لب از آشفتهٔ شیرازی غزل 69

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

داد اجازه بر سخن آن لب نوشخند را

1 داد اجازه بر سخن آن لب نوشخند را باش که پسته بشکند باز رواج قند را

2 تا نرسد بدامنت گرد ملالتی زما خاک شدیم در رهت تند مران سمند را

3 عقل حریص دانه مژده دام میدهد پند چو نشنوی دلا سر بگذار بند را

4 سر بکمند میروم نه بخود از قفای او بند چو محکم اوفتد سود چه بود پند را

5 آهوی سر بریسمان کایدت از قفا دوان ای که سواره میروی تند مکش کمند را

6 هر چه بجام ریزدت نوش کن و سخن مگوی نیست چو اختیار رو برنه چون و چند را

7 ترک نگاه را بگو تا زسپاه غمزه اش چین و چگل بهم زند کاشعز و خجند را

8 مدحت مرتضی بگو آشفته مدح بخوان چون صله تو می کند آن لب نوشخند را

عکس نوشته
کامنت
comment