- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افزود خواب غفلت جاهل چو پیر شد موی سفید در رگ این طفل، شیر شد
2 روز فتادگی، شدم از سعی بی نیاز پای ز کار رفته، مرا دستگیر شد
3 چشم تو، تا پیاله ز خون دلم گرفت این نازنین غزال، چنین شیرگیر شد
4 دریا، چه پشت چشم کند نازک از حباب؟ نانم به آبروی چو گوهر، خمیر شد
5 دولت چو یافت بدگهر، از وی کناره کن درّنده تر شود، چو سگ سفله سیر شد
6 تا داد سر به دشت جنونم شکوه عشق داغم جگر شکافتر از چشم شیر شد
7 مشنو فسون زهد که در تیره خاک هند هر کس نیافت دولت دنیا، فقیر شد
8 جان حزین تشنه جگر سوخت ز انتظار فردای حشر و وعدهٔ وصل تو دیر شد