- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تهمت فسق بمن کرد یکی کفراندیش کایزد از صورت او معنی آدم برداشت
2 این سخن گوشزد شاهد عصمت گردید شد پریشان چوسر زلفش و ماتم برداشت
3 روزگار آمد گفتاش که مخروش که من پرده زین راز تهی مایه نخواهم برداشت
4 گفت از اول غلط افتاد مرا می بایست دل زهم صحبتی مردم بیغم برداشت
5 من از این حرف بجوشیدم و گفتم دل من آنچه برداشت خود از کون مکان غم برداشت
6 تو مرادانی و من نیز ترا می دانم پس چرا باید ازاین مایه دل از هم برداشت
7 اهل دنیا همگی تهمت کبرند و فساد رخت خود را که از این و رطه مسلم برداشت
8 ستم تهمت جهال نه برما و تو رفت یوسف این را متحمل شد و مریم برداشت