1 حضرتی شد بزرگ چون غزنین لاهوار از قدوم شاه زمین
2 پشت مسعودیان ملک مسعود روی بازار آل ناصر دین
3 تاجور خسروی که رشگ برد به شب از در تاج او پروین
4 آنکه ماهی است روشن اندر صدر وانکه شیری است شرزه اندر زین
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از درد فراقت ای به لب شکر ناب نی روز مرا قرار و نی در شب خواب
2 چشم و دل من ز هجرت ای در خوشاب صحرای پر آتش است و دریای پر آب
1 این مبارک پی بنای محکم گردون نهان کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
2 روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
1 ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
2 با همت تو وهم نداند برید راه با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به