- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حضرت جان پرور دستور شاه ای باستحقاق گیتی را پناه
2 ای براق وهم با ارشاد فکر بر سپهر قدر تو نابرده راه
3 وی ز تاب مهر تو خورشید روی در جهان آورده هر روزی پگاه
4 پیش عرض مسندت عرش مجید از سر تعظیم بنهاده کلاه
5 بسته در صف مقیمانت کمر آسمان پیر با پشت دو تاه
6 جز فروغ ساحت و سطح تو نیست آفتاب دولت و گردون جاه
7 موجب احسان و صدر قدر تست سایه ی توفیق و تعظیم اله
8 دین پناها چون شکوه دست تست اهل معنی را بمعنی دستگاه
9 جان من بشنو و گر بینی صواب چون کنی در صورت عالم نگاه
10 عرض کن بر رای خورشید زمین صاحب سیف و قلم دستور شاه
11 آن خداوندی که دست لطف او دارد اندر آب آتش را نگاه
12 و آن کزو بر دست او خاک امید بر دماند بی نیازی چون گیاه
13 آنکه بر دارد ز گیتی گاه حکم دستبرد عفو او نام گناه
14 و آنکه دایم انجم و افلاک را بر در تعظیم او باشد جباه
15 گو خداوندا امامی آنکه کرد فخر ز آب شعر او خاک هراه
16 گرچه بود امروز پیش جاهلی بیتی از اشعار دلخواهش تباه
17 هر فرو مگذار از خاطر که هست بر در مدح تو حاضر سال و ماه
18 تا ز روز و شب فرو پوشد جهان حلّه ی زر بفت اکسون سیاه
19 همچنین پیرایه جاه تو باد زیور شام و سحر بیگاه و گاه
20 دست احسانت کشیده بر سپهر یوسف مصر معانی را بچاه
21 تیره گشته باز بر دستی و چرخ ز آتش قهر تو آب و مهر و ماه
22 ز انتقام عدل تو آورده راه کهربا در رشته ی پیمان کاه
23 هم جهانت بر جهانداری دلیل هم خدایت بر خداوندی گواه