1 این دیده باشی هندویی کز مهر و مه بستر کند یا جادویی کز مشک تر خورشید در چنبر کند
2 گیرم تویی خورشید و مه این دو کی از زلف سیه تاجی ز عنبر برنهد وز مشک تر افسر کند
3 سروی کی آید از چمن در رقص اندر انجمن ماهی کجا گوید سخن کی گل قبا در برکند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 پرده برافتاد از جمال محمد شد زعلی ظاهر اعتدال محمد
2 درخور اکملت دینکم چه عمل کرد شد بدو عالم عیان کمال محمد
1 بر آفتاب مکن ماه من حجاب سحاب که آفتاب نشاید نهفت زیر حجاب
2 همیشه برق به نی زار میزدی از ابر بجست برق زنی امشب و بسوخت سحاب
1 بسته بر آفتاب چو مشکین نقاب را پردهنشین نموده ز شرم آفتاب را
2 پروانه جمال تو شد شمع آفتاب شاید کزین شعاع بسوزی حجاب را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **