1 یک امشبی که درافتادهای بیا خوش باش به رای خویش مرو هم به روی ما خوش باش
2 به بینوایی ما امشبی قناعت کن چو هیچ ساز دگر نیست با نوا خوش باش
3 اگرچه لایق قدر تو صدر سلطان است دمی به کلبهٔ احزان این گدا خوش باش
4 مترس اگرچه رقیبان تندخو داری به نسیه غم نتوان خورد حالیا خوش باش
5 برای دوست ز دشمن جفا تحمّل کن ز دوست وا نتوان گشت بر قفا خوش باش
6 گذشت دی و بخواهد گذشت فردا نیز غنیمتی شمر ای دوست وقت را خوش باش
7 چو روزگار ندادت ثبات عمر و مجال قلم برفت ز فطرت نزاریا خوش باش
دیدگاهها **