-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جیب حسن سرو قدی سر بدر نکرد کز خجلت تو خاک مذلت به سر نکرد
2 برق اجل به خرمنی آتش نزد دلیل تا مشورت به خوی تو بیدادگر نکرد
3 چشمت ز گوشهای یزک غمزه سر نداد کز گوشه دگر سپه فتنه سر نکرد
4 در بزم کس نماند که پنهان ز دیگران از نرگسش نشانه تیر نظر نکرد
5 تا مدعی ز ابروی او چشم بر نداشت تیری از آن کمان به دل من گذر نکرد
6 برد آن چنان دلم که نخستین نگاه را در دلبری مدد به نگاه دگر نکرد
7 صد عشوه کرد چشم تو ضایع برای غیر کاتش به جان من زد و دروی اثر نکرد
8 تیر کرشمه تو که با دل به جنگ بود کرد آشتی چنان که مرا هم خبر نکرد
9 قانع نشد به نیم نگاه تو محتشم خاشاک نیمسوز ز آتش حذر نکرد