- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حسن رخسار تو موقوف شراب ناب نیست تیغ های موج را هیچ احتیاج آب نیست
2 قدر نعمت از زوالش بیشتر ظاهر شود عقد دندان تا نریزد گوهر نایاب نیست
3 تا نبیند زابر گوهربار مژگان ریزشی مزرع امید ما لب تشنگان سیراب نیست
4 ارتفاع مهر رخسار تو نتواند گرفت آنکه بر مژگانش از لخت دل اسطرلاب نیست
5 فیضها از عالم بالا برند ارباب عشق رفتن اهل درد را غیر از در دل باب نیست
6 دیده کی حیران بود تا دل نباشد مضطراب صورتی آیینه را بی پشتی سیماب نیست
7 برد یک یک موی مژگان را چو خار و خس زجای گریه هم در حد ذات خود کم از سیلاب نیست
8 بی خوش آمد هر که جویا تلخ گوید یار تست آنکه هرگز دل نمی رنجاند از احباب نیست