حسن پری جلوه کرد دیو جنونم از محتشم کاشانی غزل 128

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت

1 حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت ای دل بدخواه من مژده که خونم گرفت

2 من که شب غم زدم بس خم از اقلیم عشق تفرقه چونم شناخت حادثه چونم گرفت

3 خنجر جور توام سینه به نوعی شکافت کاب دو چشم از برون راه درونم گرفت

4 بهر رضای توام چرخ ز قصر حیات خواست به زیر افکند بخت نگونم گرفت

5 هیچ گه از جرم عشق گرم به خونم نگشت خوی تو در عاشقی بس که زبونم گرفت

6 عشق که تسخیر من از خم زلف تو کرد در خم من سالها داشت کنونم گرفت

7 محتشم از مردمان بود دل من رمان رام پری چون شدم گرنه جنونم گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment