- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز برق است حسن، شعله گداز و بهانه سوز
2 تا کی بهانه گیری و آسودگی، که هست ناموس درد پرور و صدها بهانه سوز
3 در مزرع جهان مفشان دانهٔ امید زین دشت برگذر که زمینی است دانه سوز
4 گفتی چه طایر است دل سینه دشمنت آتش به خویش در زده و آشیانه سوز
5 در خرمن زمانه زنم آتش از فغان شوق تو جان گداز من و من زمانه سوز
6 چون سیل آتش آمده ام، مست اشتیاق کز بوسه های گرم شود آستانه سوز
7 عرفی مجو نهایت ایام دوستی دریای آتش است محبت، کرانه سوز