بی‌تصرف حسن را در هیچ از محتشم کاشانی غزل 110

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

بی‌تصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست

1 بی‌تصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست بی‌وقوف کیمیاگر نفع در اکسیر نیست

2 کلک مانی سحر کرد و بر دلی ننهاد بند کانچه مقصود دل است از حسن در تصویر نیست

3 دست عشقت کز تصرفهای کامل کوته است هست دامن‌گیر من اما گریبان‌گیر نیست

4 شهر را کردن حصار و بر ظفر دادن قرار دخل در تسخیر می‌دارد ولی تسخیر نیست

5 قلعهٔ دل سالم از کوته کمندیهای توست ورنه در امداد خیل حسن را تقصیر نیست

6 شاه عشقت با همه کامل عیاریها زده سکه‌ای در کشور دل کایمن از تغییر نیست

7 بند نامضبوط و صید بسته قادر بر نجات صید بند ایمن که پای صید بی‌زنجیر نیست

8 عشقت از معماری دل دور دارد خویش را این کهن ویرانه گویا لایق تعمیر نیست

9 از تو دارد محتشم دیگر شکایتها بلی جمله را گنجایش اندر حیز تقریر نیست

عکس نوشته
کامنت
comment