حسن از تاب و تب است از شعلهٔ از جویای تبریزی غزل 990

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدار او

1 حسن از تاب و تب است از شعلهٔ دیدار او رنگ را آتش به جان افتاده از رخسار او

2 خانهٔ تن راست از باد نفس بیم زوال خواب راحت کی سزد در سایهٔ دیوار او

3 صفا دارد ز بس اندام سیمین سمین او بریزد سیل آب گوهر از کوه سرین او

4 چرا در عالم یکرنگی از رنجیدنش رنجم که خط سرنوشت من بود چین جبین او

عکس نوشته
کامنت
comment