ای سخت گمان سست پیمان از جهان ملک خاتون غزل 1123

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای سخت گمان سست پیمان

1 ای سخت گمان سست پیمان تا چند زنی مرا به پیکان

2 از تیر جفا دلم بخستی جز مرهم وصل نیست درمان

3 ای سرو روان و مونس دل بازآ ز درم دمی خرامان

4 پیراهن صبر را کنم چاک هر شب ز غم تو تا گریبان

5 دست دل زار زار تنگم ای دوست کجا رسد به دامان

6 بازآی که عاشقان رویت در هجر تو بی سرند و سامان

7 مشکل همه آنکه دولت وصل یک روز نگشت بر من آسان

8 گر وصل تو دست من گرفتی در پای تو کردمی دل و جان

9 بر جان جهان ستم بتا رفت از جور و جفای تو فراوان

عکس نوشته
کامنت
comment