- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مبارک است ملاقات دوستان کردن به روی هم دم خود بامداد می خوردن
2 شراب بستدن و بی مکاس نوشیدن نه عذر و دفع و فریب و بهانه آوردن
3 ز روزگار برآسودن و نه خود ز کسی نه نیز هیچ کس از خویشتن بیازدن
4 نیاز کردن و پوزش نمودن از سر شوق طرب نمودن و فرش نشاط گستردن
5 غذای روح به احکام عشق و مهر و می است خوش است جان به می و مهر دوست پروردن
6 برون شدن ز خودیِ خود از ره تسلیم به مقتدای به حق لازم است بسپردن
7 سر نیاز چو آدم به عذر و عجز بنه که چون بلیس تکبر خطا بود کردن
8 نزاریا سر تسلیم نه به حکم قضا که معتقد به کمند رضا دهد گردن
9 ز روی آینه ی خاطرت به صیقل می علی الضروره بباید غبار بستردن