شاد کن جان من که از حکیم نزاری قهستانی غزل 190

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

شاد کن جان من که غمگین است

1 شاد کن جان من که غمگین است رحم کن بر دلم که مسکین است

2 روی بنمای تا نظاره کنم کآرزوی من از جهان این است

3 دل بیچارگان به وصل دمی شادمان کن که نیک غمگین است

4 گه گهم یاد کن به دشنامی سخن تلخ از تو شیرین است

5 بی رخت دین من همه کفر است با رخت کفر من همه دین است

6 دل به تو دادم و ندانستم که تو را ناز و کبر چندین است

7 ننوازی و بس بیازاری آخر ای دوست این چه آیین است

8 کینه بگذار و مهربانی کن که نزاری نه در خور کین است

عکس نوشته
کامنت
comment