ای خوش آن روز که دل به هر از صامت بروجردی غزل 12

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

ای خوش آن روز که دل به هر غمت جایی داشت

1 ای خوش آن روز که دل به هر غمت جایی داشت سر سودازده با مهر تو سودایی است

2 هر چه سوز دلم از درد فراقت غم نیست کاشکی شام غمت و عده فردایی داشت

3 گفت از دامن مقصود مکش دست ای کاش دل شوریده من تاب و توانای داشت

4 خانه بر دوش کسی یاد ندارد چون من باز مجنون به جهان گوشه صحرایی داشت

5 هر کجا رفتم اگر کعبه و گر بتکده بود دیدم از زلف تو یک سلسله برپایی داشت

6 روز و شب در قفس سینه دلم ناله کند آه اگر رخنه از بهر تماشایی داشت

7 کور خوانده است مراز اهد مغرور ای کاش سود خود دیدی اگر دیده بینایی داشت

8 هر قدم در ره عشقت که نهادم دیدم خسته و مانده چه من آبله برپایی داشت

9 عاقبت دست تقاضای قضا برهم زد هر کجا دید کسی عیش مهیایی داشت

10 (صامتا) هر که من و عیش مرا دید به خویش گفت ای کسی که جا بر لب دریایی داشت

عکس نوشته
کامنت
comment