- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشتر ز آستان تو ما را مقام نیست کوی تو کم ز روضهٔ دارالسلام نیست
2 گفتم که خاک راه توام ملتفت نشد بیچاره من که اینقدرم احترام نیست
3 گفتم بیا که از غم لعل تو سوختم گفت این طمع به غیر تمنای خام نیست
4 آیینهٔ وجود که زنگار غم گرفت ساقی صفاش جز به می لعل فام نیست
5 می ده که محتسب نکند منع شرب ما آری به بزم ساقی ما می حرام نیست
6 صوفی که منع باده صافی همی کند او را خبر ز لذت شرب مدام نیست
7 کردم به سرو نسبت قدش به غمزه گفت ای بی بصر خموش که او را خرام نیست
8 اندوه یار و درد فراق و غم دیار آخر ببین که بر دل ما زین کدام نیست
9 هستند بندگان و غلامان تو را بسی یک بندهٔ مطیع چو ابن حسام نیست