- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افتخار جهان حمیدالدین که خرد مدح تو همی خواند
2 دانکه از هیچ روی نتوان گفت که نداند همی و نتواند
3 ماند یک چیز آنکه خود نکند گرچه حالی تواند و داند
4 زانکه بر بینیاز واجب نیست کز پی نفع کس قضا راند
5 لم در افعال او نیاید از آن که سبب در میانه بنشاند
6 غنی مطلق از غرض دورست فعل او کی به فعل ما ماند
7 هیچ تدبیر نیست جز تسلیم خویشتن بیش از این نرنجاند