1 مرا نیمه نانی که در خور بود بدست آورم از ره دهقنت
2 چو دو نان نخواهم نمودن دگر برای دو نان پیش کس مسکنت
3 من و گنج آزادگی بعد از این زهی پادشاهی زهی سلطنت
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 منت خدایرا که بتوفیق کردگار نامی که جست یافت جهانگیر نامدار
2 نوئین عهد خسرو خسرو نشان حسین آنکس که روزگار بدو دارد افتخار