1 حلال داشت عراقی نبید و شربش را ولیک کفت حرامست باده و مستی
2 خلاف کرد حجازی و گفت هر دو یکیست حلال دادن می ازین اختلاف تا هسی
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 منت خدایرا که بتوفیق کردگار نامی که جست یافت جهانگیر نامدار
2 نوئین عهد خسرو خسرو نشان حسین آنکس که روزگار بدو دارد افتخار