1 حکیم چهارم ز کارآگهان بدینسان مثل زد که شاه جهان
2 به تری ازان رویش آهنگ بود که میدان خشکی بر او تنگ بود
3 کنون کرده زانجا سفر اختیار به سوی دو گز منزل تنگ و تار
4 ازان عرصه چون رخت بیرون برد درین تنگ منزل به سر چون برد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 چون سلامان را شد اسباب جمال از بلاغت جمع در حد کمال
2 سرو نازش تازگی را سر گرفت باغ لطفش رونق دیگر گرفت
1 کرد چون دانا حکیم نیکخواه شهوت زن را نکوهش پیش شاه
2 ساخت تدبیری به دانش کاندر آن ماند حیران فکرت دانشوران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به