- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حکیم عهد و فرید زمانه مجدالدّین که طبع خستۀ خود شادمان ازو دارم
2 ورای نعمت صحّت درین جهان فراخ تو هیچ نعمت دانی، من آن ازو دارم
3 چو در معالجت من نکرد تقصیری سپاس و منّت تا آسمان ازو دارم
4 چو دزد علّت آهنگ گوهر جان کرد میان دزد و گوهر پاسبان ازو دارم
5 چگونه عذر کرمهای او توانم خواست؟ که من توان تن ناتوان ازو دارم
6 ز چنگ علّت چون جانم او برون آورد حقیقتست که جان و جهان ازو دارم
7 ز من چه خدمت شایسته آید آنکس را که بعد از ایزد خلّاق جان ازو دارم