1 حاجی قیطونی از زیتون بی معنای تو معدهام فاسد شده همرنگ زیتون ریدهام
2 از پنیر شورت ای حاجی مزاحم گشته یبس دور از ریش سفیدت همچو قیطون ریدهام
1 ای آفتاب گردون تاری شو و متاب کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
2 آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب
1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
2 آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا