1 حاجی قیطونی از زیتون بی معنای تو معدهام فاسد شده همرنگ زیتون ریدهام
2 از پنیر شورت ای حاجی مزاحم گشته یبس دور از ریش سفیدت همچو قیطون ریدهام
1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
2 آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا
1 خرد را عجب آید از این نبید وز آنکو به نبیدش دل آرمید
2 می از تن بزداید توان و هوش فراوان ضرر است اندرین نبید