-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حدیث زلف و خال و چشم و ابرو نگوید جز زبان عشق نیکو
2 به آب دیده غسلی ده نظر را مگر بندند آب وصل در جو
3 که چشمی کاو هوا آلوده باشد نباشد محرم آن چشم و ابرو
4 جمال دوست را آیینه آمد رخ زیبای وی صاحبنظر کو
5 کسی کز وصل او بویی ندارد کجا یاد آورد فردوس و مینو
6 وصالش را به جان بازی توان یافت نیابد کس به بازی و به بازو
7 زهی ماهی که ترک اخترانش بود در بندگی کمتر ز هندو
8 به هر مویی گرم باشد زبانی نشاید کرد وصفش یک سر مو
9 چو عاجز گشتی از اوصاف حسنش همام از حسن خلقش باز میگو