غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب از سلمان ساوجی غزل 25

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب

1 غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب کرد هشیاران مجلس را خراب

2 دوستان را خواب می‌آید ولی خوش نمی‌آید مرا بی‌دوست، خواب

3 تنگ شد بی پسته‌ات، بر ما جهان تلخ شد بی‌شکرت، بر ما شراب

4 روی خوبت، ماه تابان من است ماه رویا! روی خوب از من متاب

5 گر خطایی کرده‌ام، خونم بریز بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب؟

6 گل ز بلبل، روی می‌پوشد هنوز ای صبا! برخیز و بردار این حجاب

7 در جمال عالم آرایت، سخن نیست کان روشن‌تر است از آفتاب

8 عقل بر می‌تابد از زلفت، عنان عقل را با تاب زلفت، نیست تاب

9 چشمم از لعلت، حکایت می‌کند می‌چکاند راستی، در خوشاب

10 آب، بگذشت از سر سلمان و او همچنان وصل تو می‌جوید در آب

عکس نوشته
کامنت
comment