-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 گلبن فراز تخت چمن بر نهاده تاج بستان به حکم باده ز ملک وجود باج
2 پیراهن وجود نزاری ز دست شوق کردم قبا چو غنچه برون آمد ازدواج
3 طبع از صبا چو مریم دوشیزه حامل است لابد تولدی کند آخر ز ازدواج
4 ماییم و خرقه یی و چه باشد که در صبوح کِسرا گرو کند به وجوه شراب تاج
5 من صید ساقیی که کمند نغوله را در گردن افکند زبُنا گوش همچو عاج
6 فریاد من ز کاکل و پیشانی چو سیم افغان من ز قامت و بالای همچو ساج
7 آن کو نمی دهد دل ناقص به دل بری با نفس خویشتن به ستم می کند لجاج
8 نقل از کسی طلب که به بادام چشم مست بستاند از نبات به یک غمزه سد خراج
9 در سینه ای که نیست در او آتشی ز عشق تاریک تر بود به شب از خانه بی سراج
10 الا به روی دوست به دنیا و آخرت مارا به هیچ وجهه دگر نیست احتیاج
11 ما کعبه در درون دل خویش یافتیم شاید که اقتدا به نزاری کنند حاج