1 گل خواست که چون رخش نکو باشد و نیست چون دلبر من به رنگ و بو باشد و نیست
2 صد روی فراهم آورد هر سالی باشد که یکی چو روی او باشد و نیست
1 گل زرشک تو پیرهن بدرد روی تو پرده بر سمن بدرد
2 چون زند غمزۀ تو دست به تیغ زهرۀ مهر تیغ زن بدرد
1 مژده ایدل که یار باز آمد ترک چابک سوار باز آمد
2 غمزۀ او نیم مست برفت با هزاران خمار باز آمد
1 هر که چون روی تو رویی دارد سر بسر راحت دنیی دارد
2 هر که دارد دهن و زلف و خطت کوثر و سدره و طوبی دارد