غیر را امشب کباب از اختلاط از جویای تبریزی غزل 966

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن

1 غیر را امشب کباب از اختلاط یار کن باده بستان از کفش در کاسهٔ اغیار کن

2 آمد و رفت نفس پیوسته در سوهانگری است چند بی اندامی ای دل، خویش را هموار کمن

3 جام طاقت را که در هجر تو پرخون دل است از شراب رنگ و بو چون گل بیا سرشار کن

4 سوختی چون در غم او، شکوه کافر نعمتی است داغهای سینه را مهر لب اظهار کن

5 العطش زن گشته سرتا پا وجودم ساقیا این سفال تشنه لب را رشحه ای در کار کن

6 از تبسم ریز در پیمانه ام صاف مراد باده در جام من و خون در دل اغیار کن

عکس نوشته
کامنت
comment