سخن چرب گوش، گوش چرب دار، منش فرارون (والا) دارد. ,
2 ستوده گوش باش و والامنش خجسته نهاد و فرارون کنش
1 قطعهای قلم پرتو بیضایی بود پرتو معنی و لفظش ید بیضایی بود
2 حب و بغض از پدران ارث به فرزند رسد مهر پرتو به من اجدادی و آبایی بود
1 ای آفتاب گردون تاری شو و متاب کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
2 آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب
1 رسید موکب نوروز و چشمفتنه غنود درود باد برین موکب خجسته، درود
2 کنون که بر شد آواز مرغ از بر مَرغ شنید باید آوای رود بر لب رود