- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرانجانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه
2 به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی اگر روزی دهندت ره درون بارِ میخانه
3 تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی که بر هرزه بریزد مردِ دهقان بر زمین دانه
4 چه میلافی که من هستم به جان مشتاقِ وصل او کجا آری فرودش چون نداری جای جانانه
5 نزولِ پادشاه و بر قماش ما و من منزل نباشد لایق گنج نهان هر کنج ویرانه
6 دلی میبایدت از خویش و از بیگانه ببریده ترا با این چه کارست ای ز من چون خویش بیگانه
7 اگر در مسکرات آیی ببینی کز خردمندان تفاوتها بود با دین براندازانِ دیوانه
8 گر از اول درآیم تا به آخر با تو برگویم نداری باور و داری معما جمله افسانه
9 چو تو خود را ندانی پس چه میدانی نزاری را نزاری شمع عشّاق است و عقل و نفس و پروانه