گرم صد داغ بر جان می‌گذارد از مشتاق اصفهانی غزل 104

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

گرم صد داغ بر جان می‌گذارد

1 گرم صد داغ بر جان می‌گذارد کجا داغی چو هجران می‌گذارد

2 خوشا تیرت که مرهم خستگان را به زخم از آب پیکان می‌گذارد

3 چه بحر است اینکه درهم کشتی ما شکست و شکر طوفان می‌گذارد

4 گر از ذوق شهادت گردد آگاه ز کف خضر آب حیوان می‌گذارد

5 میندیش و بکش می ابر رحمت کرا آلوده دامان می‌گذارد

6 گذارد گر دمی آسوده‌ام چرخ کجا آن چشم فتّان می‌گذارد

7 به جانم درد عشق بار خوش‌تر از آن منت که درمان می‌گذارد

8 خوشم با داغ عشق او که این داغ نه سر بر جا نه سامان می‌گذارد

9 ستاد تا فراقش جان مشتاق چه منتهاش بر جان می‌گذارد

عکس نوشته
کامنت
comment