1 ای فیض صحاب کرمت آواری آب رخ ملک و سایه ی دا داری
2 لطفی باشد دم بدم از آنکه مرا در بندگی شاه جهان بین داری
1 دوش چون برزد سر از جیب افق بدر منیر زورق زرین شتابان گشت در دریای قیر
2 زورقی از نور و دریائی ز ظلمت، همچنانک رای دستور آورد بدخواه جاهش در ضمیر
1 والا عمید دولت و دین ای که بر سپهر در بندگیِّ خانه ی تو تیر می رود
2 بی رونق است کارم و در خدمتت بشرح نزدیک هفته ایست که تقریر می رود
1 رخ تو روضه بهشت برین نقشت آب نگارخانه چین
2 جام جنت نماشدی که نمود عکس خلد خیال ماء معین