ای لطف تو آب زندگانی از کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

ای لطف تو آب زندگانی

1 ای لطف تو آب زندگانی وی ذات تو عالم معانی

2 در چشم خرد ز روی معنی بایسته تری ز زندگانی

3 در طبع هنر ز راه صورت شایسته تری ز شادمانی

4 ننهفته ز منهی ضمیرت اجرام سپهر سوزیانی

5 دیدار تو از خوشیّ و راحت چون دولت و مستی و جوانی

6 مهر تو مرا چو جان عزیزست از کف ندهم برایگانی

7 از دل باشد دعای خادم نه چون دگران سر زبانی

8 تشریف رهی نداد این بار کلک تو به عذر ناتوانی

9 راضی شدم ار ز ناتوانیست اندی که نباشد از توانی

10 بر من که سبک دلم ز شوقت از بهر چه کرد سرگرانی؟

11 گفتی که دعا نمی نویسی این شیوه به من مبر گمانی

12 بر بنده نوشتن است و آنرا دادن به الاغ و کاروانی

13 لیکن نتواندش نگه داشت از آفتهای آسمانی

14 این هم ز شقاوت دعاگوست گر خدمت او تو می نخوانی

15 گه گاه ز روی لطف آخر یاد آر ز بنده گر توانی

16 گر یاد کنی ز من وگرنه من آن تو ام دگر تو دانی

عکس نوشته