1 کردم به طواف خانه یار آهنگ سنگی دیدم نهاده آنجا بر سنگ
2 چون بود تهی ز یار ناکرده درنگ واگر دیدم سنگ زنان بر دل تنگ
1 شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن
2 از کمانداران خاص اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین