غازه از عکس رخت بر چهرهٔ از جویای تبریزی غزل 947

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن

1 غازه از عکس رخت بر چهرهٔ گلشن مزن بیش از این بر آتش مرغ چمن دامن مزن

2 خصم را از بردباری کن زبون خویشتن تا توانی جز تغافل حربه بر دشمن مزن

3 از روان، بر آب گویی خانهٔ تن را بناست تکیه جان من ز غفلت بر ثبات تن مزن

4 شعله شوق ای دل از بیتابیت بالا گرفت از تپیدن اینقدر بر آتشم دامن مزن

5 خویش را بازد رود هر کس که از دنبال حرص با قناعت ساز و همچون برق بر خرمن مزن

6 آفتابی در بغل دارم چو صبح از مهر دوست خنده ام ای مدعی بر چاک پیراهن مزن

7 پیشه ای نبود به غیر از خاکساری مار را تا توانی تکیه بر همواری دشمن مزن

8 این به طور آن غزل جویا که واعظ گفته است خاک غیر از گرد خود بر دیدهٔ دشمن مزن

عکس نوشته
کامنت
comment