- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حسنت که آفتاب تجلی از او گرفت یک جلوه کرد و مملکت دل فرو گرفت
2 یک تار از آن دو سنبل پرچین به چین رسید از زلف مشک بوی تو در مشک بو گرفت
3 دل اعتکاف کوی تو دارد بر او مگیر مرغ حریم کعبه نباشد برو گرفت
4 این آهوی رمیده که اندر کمند تست او را مران که با سگ کوی تو خو گرفت
5 گفتم سخن ز کوی تو گویم به خنده گفت بگذار گفت و گو که جهان گفت و گو گرفت
6 مه با عذار یار برابر همی نمود زلفش به شیوه شد طرف روی او گرفت
7 سر تا به پای هستی ابن حسام سوخت آه این چه آتش است که ناگه درو گرفت