حسنت که آفتاب تجلی از از ابن حسام خوسفی غزل 20

ابن حسام خوسفی

آثار ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

حسنت که آفتاب تجلی از او گرفت

1 حسنت که آفتاب تجلی از او گرفت یک جلوه کرد و مملکت دل فرو گرفت

2 یک تار از آن دو سنبل پرچین به چین رسید از زلف مشک بوی تو در مشک بو گرفت

3 دل اعتکاف کوی تو دارد بر او مگیر مرغ حریم کعبه نباشد برو گرفت

4 این آهوی رمیده که اندر کمند تست او را مران که با سگ کوی تو خو گرفت

5 گفتم سخن ز کوی تو گویم به خنده گفت بگذار گفت و گو که جهان گفت و گو گرفت

6 مه با عذار یار برابر همی نمود زلفش به شیوه شد طرف روی او گرفت

7 سر تا به پای هستی ابن حسام سوخت آه این چه آتش است که ناگه درو گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment