مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

تو را بشارت باد از مسعود سعد سلمان قصیده 215

قصیده 215 ام از 1098 قصاید

تو را بشارت باد ای خدایگان عجم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28

1 تو را بشارت باد ای خدایگان عجم به جاه کسری و ملک قباد و دولت جم

2 پیام داد مرا دولت خجسته به تو که ای دو دیده و جان شهنشه اعظم

3 تو را بشارت دادم به ملک هفت اقلیم که تیغ تیز تو خواهد گشادن این عالم

4 به چین کنند به مدح تو خطبه بر منبر به مصر و بصره به نامت زنند زر و درم

5 به شهر مکه به امرت روند سوی غزا به روم و زنگ به نامت کنند جامه عمل

6 روان آدم شادان شد از تو شاه از آنک به چرخ بردی از قدر گوهر آدم

7 به چون تو شاه به آیین شدست کار جهان به چون تو خسرو روشن شدست چشم حشم

8 سرای ملکت محکم به تو شده عالی بنای دولت عالی به تو شده محکم

9 برنده تیغ تو آسان کننده دشوار رونده کلک تو پیدا کننده مبهم

10 برد سنان تو از روی پادشاهی چین دهد حسام تو مر پشت کافری را خم

11 زده است بازوی تو در عنان دولت چنگ نهاده پای تو اندر رکاب ملک قدم

12 چو شهریار تو باشی و پادشاه جهان ندید خواهد چشم زمانه روی ستم

13 میان هند ببندی روان ز خون جیحون کنون که گردد تیغت میان هند حکم

14 چو شد فروزان خورشید روشن از مشرق کجا برآید از جایگاه تیره ظلم

15 تهی شود همه بیشه ز آهو و خرگوش چو از نشیب که از خود برون شود ضیغم

16 زمین ز خون عدو گردد احمر و اشقر چو کار زار تو گردد بر اشهب و ادهم

17 چو تیز ناوک تو با کمان بپیوندد تن و روان مخالف جدا شوند از هم

18 چو آفتاب حسامت در آید از در هند ز خون نماند اندر تن عدوی تونم

19 کنون که تیغ تو مانند ابر خون بارد جهان سراسر گردد چون بوستان ارم

20 به هر کجا که نهد روی رایت عالیت به دولت تو نیاید فتوح و دولت کم

21 شوند از آمد و رفتن مبارزان مانده ز فتحنامه نوشتن شود ستوه قلم

22 به خنجر ای ملک اکنون تو خسته ای دل کفر که کرده ای تو چه بسیار خسته را مرهم

23 به جود باطل کردی سخاوت حاتم به تیغ باطل کردی شجاعت رستم

24 هر آنکه جز رقم بندگی کشد بر خود برو کشد ز فنا دست روزگار رقم

25 جهان فلک را بر تارکش فرود آرد اگر برآرد جز بر مراد رای تو دم

26 همیشه تا به جهان اندرون غم و شادیست تو شاد به غم

27 تو پادشاه جهان و جهان به تو یاور ملوک عصر تو را بنده تو ولی نعم

28 همیشه قدر تو عالی و بخت تو پیروز همیشه عمر تو افزون و جاه تو خرم

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم

شاعر شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم چه کسی است ؟

شاعر شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم چیست ؟

قالب شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم قصیده است

سبک شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم چیست ؟

سبک شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر تو را بشارت باد ای خدایگان عجم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

تو را بشارت باد از مسعود سعد سلمان قصیده 215

قصیده 215 ام از 1098 قصاید
بنر