-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حسنت نهاده دانه دامی عجب به راه کاندر کمند زلف کشد آهوی نگاه
2 خورشید سربرهنه به پای تو سر بسود کز خاک مقدم تو به سر برنهد کلاه
3 غنچه چو کل به پیش رخت جامه بردرید شد آفتاب مقتبس از طلعتت چو ماه
4 نبود مجال سلطنت عقل چون به ناز بر ملک دل سپهبد غمزه کشید شاه
5 گفتم حذر کنم ز خدنگ نگاه او دیدم که نیست جز خم زلفش گریزگاه
6 در مصر اگر تو چاه زنخدان بیاوری از اوج تخت یوسف مصری فتد به چاه
7 اکنون که لعل یار به کام است جان بده امشب که زلف یار به دست است می بخواه
8 اسکندر آب خضر همیجست و ره نبرد آب حیات خورده عاشق ز خاک راه
9 گفتم مگر که ترک ختائیست چشم تو چین و ختن ندارد این ترک دلسیاه
10 آهم به دل گره شده است از جفای تو ترسم به پیش آینه تو برآرم آه
11 زاهد مرا ز حشر مترسان و درگذر ما و می صبوح و تو و ورد صبحگاه
12 طوفان اگر دوباره بگیرد جهان چو نوح آشفته میبرد به در میکده پناه
13 میخانه محبت حق مضجع علی خاکی که سودهاند ملایک بر او جناه