- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه
2 او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه
3 زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین زو درخشنده نجوم از تو درخشنده سپاه
4 زو بود تازه بتابستان اشجار و نبات از تو تازه دل احرار همه ساله بجاه
5 هست شاهانه کلاه تو فرازان همه وقت او ببرج حمل افرازد هر سال کلاه
6 بهنر زو بگذشتی ببقا زو بگذر که تو از فر اللهی و وی از فر الاه
7 ماه در خانه خورشید شبی یادو بود باز خورشید بود ماهی در خانه ماه
8 نرسد هزمان خورشید سوی خانه خویش تو سوی خانه خویش آی و می سرخ بخواه
9 که ز دیر آمدنت نیک سگالان ترا هست رخ همچو زریر و دل جان جامه سیاه
10 جان من ریش و نژند است و تنم زار و نزار جان چو گندم ز بر تابه و رخ زرد چو کاه
11 راهم ار بودی سوی تو بسر تاختمی آه کامسال چو هر سال تنم بودی آه
12 رهی و بنده آنم که مرا مژده دهد که به پیروزی پیمود خداوند تو راه
13 تا تو آنجایی من حال تباهم شب و روز چون تو باز آئی یک شب نبود حال تباه
14 تو پناه همه خلقی بگه شادی و غم بگه شادی و غم باد ترا چرخ پناه
15 باد نوروزت فرخنده و پیروزت روز تو بشادی ز بر گاه و عدو در ته چاه