1 ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر من مشت خاک درت باز نهه بر سر من
2 نفروزد شبم از مه که فتد بر در و بام خانه روشن کن و چون شمع درآ از در من
3 تیره جانیست دل سوخته بر دیده نشین که بود دیده تره خانه روشنتر من
4 شربت وصل بده از لب جانبخش مرا ک ز نب هجر تو بگداخت تن لاغر من
5 باد بیزن که کسی بر من بیماره زند از ضعیفی چر مگس باد برد پیکر من
6 هیچکس گرد من خسته نگردد جز اشک آه و فریاد ز بر گشتگی اختر من
7 هر چه جز شرح غمت در قلم آورد کمال آب چشم آمد و شست از ورق دفتر من
دیدگاهها **