1 ای خوش دلی هر دو جهانم غم تو بیزحمت تن مونس جانم غم تو
2 آن چیز که آشکار مینتوان گفت تعلیم کنی راز نهانم غم تو
1 شمع رویت ختم زیبایی بس است عالمی پروانه سودایی بس است
2 چشم بر روی تو دارم از جهان گر سوی من چشم بگشایی بس است
1 تو را در ره خراباتی خراب است گر آنجا خانهای گیری صواب است
2 بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی که خلق عالم و عالم سراب است
1 دولت عاشقان هوای تو است راحت طالبان بلای تو است
2 کیمیای سعادت دو جهان گرد خاک در سرای تو است
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند