1 گه نیک به گفتار برافروخت مرا گه سخت به کردار جگر سوخت مرا
2 چون بستن گفتار بیاموخت مرا بر تخته عشق کرد و بفروخت مرا
1 گاه مسعود تاجدار ملک تاج ماه است گاه بار ملک
2 فلک آورده یمن و یسر از خلد به یمین داده و یسار ملک
1 عرب را آسمانی حق گذار است عجم را آفتابی سایه دار است
2 ملک مسعود ابراهیم مسعود که صاحب خاتم این روزگار است
1 ای به ذات تو ملک گشته جلیل وی به نام تو زنده نام خلیل
2 از بیان تو طبع فضل فرح «فره » وز بنان تو چشم جود کحیل