- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دفتر نکوئی تو نقش دلپذیری به باشد از امیری در خیل تو اسیری
2 ای چشم مست دلدار ای آهوان خونخوار ترکی زخوردن خون ناچار ناگزیری
3 ما مست بی سر و پا تو خود حکیم دانا از تو صواب نبود کز ما خطا نگیری
4 چندانکه بود منظور در شهر حسن مشهور صرف نظر نشاید از تو که بی نظیری
5 در کشت و باغ و بستان تا آمدی خرامان در چهره تو خیره ماند ارغوان و خیری
6 ای سنبل دو گیسو از یادکی روی تو روئیده ضمیران وار در گلشن ضمیری
7 افراختی چو پرچم از غمزه کن سپاهی افروختی چو مجمر بر نه زخط عبیری
8 ایعشق در جنایت رخ ساید آفتابت عرشت کمینه پایه است از غایت حقیری
9 گر در طلب شدم سست ای نوجوان برآنم کاز قامت جوانان سازم عصای پیری
10 آشفته دوخت کسوت بازاز ولای مولی من میکنم امیری در خرقه فقیری