1 ای عشق بحسن دیده در ساز مرا عیبم همه سر بسر، هنر ساز مرا
2 دل گیرم از آب زندگانی، دلگیر لب تشنه بخوناب جگر ساز مرا
1 شد از فروغ شاه صفی گلستان جهان خورشید گو متاب دگر بر جهانیان
2 کف کار ابر کرده و رخسار کار مهر دیگر چه منت است زمین را به آسمان
1 این دار فنا بلند از پستی ما است وین سختی ناتمام از هستی ما است
2 گفتم چه گناه کردهام تا هستم یا رب چه گناه بدتر از هستی ما است
1 سرم بالش تنم مفرش بسوزد به هر ناخوش که رفته خوش بسوزد
2 از آن پنهان نمٰایم آتش خویش که میترسم دل آتش بسوزد