ای خوش آنان که خم طره یاری گیرند از جامی غزل 112

ای خوش آنان که خم طره یاری گیرند

1 ای خوش آنان که خم طره یاری گیرند یکدم از پیچ و خم دهر کناری گیرند

2 تا ازین لجه رسد زورق امید به لب لب جوی و لب جام و لب یاری گیرند

3 تا درین بی سر و بن صیدگه آزاد زیند جا سر کوهی و منزل بن غاری گیرند

4 هیبت بادیه فقر و فنا بین که در او هر صف مورچه را خیل سواری گیرند

5 بی قرارند چون آتش ز غمت سوختگان تا نمیرند چه امکان که قراری گیرند

6 تیزبینان نظر از کحل بصر دوخته اند در رهت کحل بصیرت ز غباری گیرند

7 جامی و روی به خاک در تو چون ز حرم هر یک از کعبه روان راه دیاری گیرند

عکس نوشته
کامنت
comment