خوشست درد که باشد امید از جهان ملک خاتون غزل 824

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

خوشست درد که باشد امید درمانش

1 خوشست درد که باشد امید درمانش خوشا سری که نباشد به عشق سامانش

2 وصال کعبه مقصود اگر طلب داری قدم مزن که نباشد حد بیابانش

3 دلم رسید به جان و به جان رسید دلم به غیر شربت وصل تو نیست درمانش

4 صبا ببین که چه بدمهر دلبری دارم بگو که شرم نیامد ز عهد و پیمانش

5 ز تیر غمزه که بر جان ما زدی جانا به جان دوست که در خون نشست پیکانش

6 ز چرخ ناسره هرگز وفا نباید جست که نیست مهر درو و جفا فراوانش

7 جهان ثبات ندارد به پیش اهل خرد خوشست لیک چه حاصل که نیست پایانش

عکس نوشته
کامنت
comment